سلام
یه سلام سرخ و زرد و نارنجی
یه سلام که بوی کتاب و دفتر نو میده
بوی بارون بوی عشق بوی سلامتی
قبل از هر چیز باید تشکر کنم از همه ی دوستانی
که نگران سلامتیم بودن ومن شرمنده ام که زودتر از این
نتونستم جوابگوی محبتشون باشم
عملم خیلی خوب بود فقط دو برابر اون چیزی که پیش بینی
شده بود پلاتین گذاشتن تو کمرم. یه مقدار نشستن برام
سخته و دلیل کوتاهی در سر زدن به دوستان هم فقط همینه
و جا داره یه تشکر ویژه داشته باشم از دایی عزیزم
"پروفسور کرامت ا... مهربان" - که یکی از دانشمندان بزرگ معاصر
در علم شیمی هستند -
کسانی که سن بالاتر از سی سال دارند حتما نام ایشان را
در کتاب های شیمی دبیرستان و دانشگاه به یاد دارند
یا چهره ی مهربانشونو که مجری مسابقه ی علمی بودند...
بزرگواری که منو در این روزهای سخت تنها نذاشتن
از ایشون و همسر گرامیشون واقعا ممنونم
در حال حاضر ساکن اتریش هستند.
دوستانی که عضو فیس بوک هستند می تونن بیشتر
با ایشون آشنا بشن..
ماه رمضان ماه پر خیر و برکتی بود
ترانه های خوبی واگذار کردم
ترانه هایی که شاید پس از شنیدنشون هرگز فراموش نکنید
ترانه های "کابوس" - "ساحل" و "دربند" به آهنگسازی آقای عارف علی پور
ترانه های "فرودگاه" - "تنهایی" و "این جاده برگشتن نداره" به آهنگسازی
آقای فرید صدیقی
ترانه ی "نیایش" به آهنگسازی آقای امیر هوشنگ شاهرخی و صدای زیبای آقای محسن نیک بخت
ترانه ی خدا دست ما رو گرفته با آهنگسازی و صدای آقای پژمان مبرا
ترانه ی "دلشوره" با آهنگ و صدای آقای محسنی
ترانه ی "عشق" با آهنگسازی آقای مجید رضازاده
ترانه ی "برو" با آهنگسازی آقای حامد محمودزاده
چند تا کار خوب هم تو سازمان مستر شد که لینک دانلودشو میذارم تو وبلاگ
و اما شعر:
با دردهای تازه ات در رختخوابی
باید بخوابی خوب من باید بخوابی
باید بخوابی درد در جانت بریزد
خون از تنت درد از دو چشمانت بریزد
می ریزد از تو
قطره
قطره
پشت هر درد
دنیای نامردیست این دنیای نامرد
می پیچد از تو درد هی در مهره هایت
گم می شود در ذهن تختت دست و پایت
***
خون- دستهای کوچکت در تنگ ماهی
خون-درسرت اثبات نوعی بی گناهی
خون /ریزیت از اشتهایی که نمانده
تا درد هایی که تو را تاخون کشانده
تا پیچ بعدی جاده ها دل پیچه ها را
توی خیابان ها -دلت - سرگیجه ها را
چادر نماز خیس از شب گریه هایت
تور سپید و سایه ی بخت سیاهت
دستی همیشه در سرم ها سم بریزد
توی غذایت گریه ی آدم بریزد
صدها گره در حلقه ی بختت بیفتد
یک بند ناف خونی از تختت بیفتد
حالا صدای گریه هایت-گریه هایش
یک لحظه دستش را و عمری پا به پایش
......
......
با دردهای کهنه ات می جنگی اما....
آدم نخواهد شد خدای سنگی اما...