زندگی ریاضی نیست
زندگی ریاضی نیست
یک سبد سیب،یک سبد جوجه،یک سبد لحظه های تکراری
یک سبد باید و نبایدها ،پشت یک هفته کار اجباری
جمع این خاطرات بیهوده،با خشونت،گناه ترس،سکوت
مخرج مشترک بگیرید از،عاشقی،انتظار،بیداری
جذر من زیر حلقه ی تردید،زیر این احتضار تدریجی
خورده انگار روی پیشانیم ،مهرهای سیاه بیعاری
ضرب میشد نگاه تو در من،ضرب در ضرب بر درودیوار
من وباقی نمانده ای از من،درد،تشویش،زخم،بیماری
من واین من که بی نهایت بود،پیش از این که مرا حساب کنی
خارج قسمت دلم حالا،یک پرانتز شکست وبیزاری
گفته بودم به تو شبی انگار،زندگی زندگیست،بازی نیست
تو مرا از خودت نکن تفریق،زندگی خوب من،ریاضی نیست
زیر محور کشیده ای تو مرا،در کنار تمام منفی ها
منحنی تر شدم ،شکستم باز،از دروغ تو دوستم داری
خسته ام خسته از تو از تکرار،از علامات گنگ ونامفهوم
کاش یک شب تمام می شد این،جمع وتفریق تلخ وتکراری
+ نوشته شده در شنبه دهم آذر ۱۳۸۶ ساعت 14:22 توسط فلورا تاجيكي
|